مي خورمتاااا
مهساسادات:
تو يه شب سرد زمستون مامايم داشت لباسام رو عوض مي كرد كه يهو هوس كرد ازم با لباس تابستوني عكس بندازه منم واسه اينكه بترسونمش گفتم مي خورمتااا .تو همون لحظه مامايم عكسم رو گرفت .
فكر كنم ترسيده بود چون تندتند لباسام رو تنم كرد و همش مي گفت واي واي ، واي واي
يكشنبه 90/10/4 چهار ماه و 22 روز
اينم بقيه عكساي اون شب
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی